سوال:
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار:
از آن جا که تحت راهنمایی شما و استفاده از مباحث عمیق دینی که شما برای ما بیان کردید، نگاهی نو و تازه به انقلاب اسلامی و مباحث سیاسی پیدا کردیم و فهمیدیم که می شود سیاست را غیر از بازی قدرت دید و نوعی نگاهی قدسی به آن داشت و ساسة العباد بودن ائمه و جایگاه ولایت و سیاست در اندیشه دینی را از شما یاد گرفتیم و حتی کوتاه نیامدن از حق و ناداوری نکردن و ملاک گرفتن ارزش های اسلامی را از شما یادگرفتیم که نیروهای انقلاب را سریعا خائن و بی دین نسازیم و حتی بزرگان اصلاحات و جناح چپ که به این مملکت خدمت کردهاند را خادمین انقلاب بدانیم و در عین حال اندیشههای التقاطی آن ها را نپذیریم و حتی به عنوان یک کفرشناس حقیقی به مبارزه با اندیشه های باطل و التقاطی که در راستای اسلام نابی که امام عزیزمان برای ما دوباره زنده کردند، برآییم؛ و لذا شاهد دفاع جانانه و همه جانبه شما در طول این هفت سال از دکتر احمدینژاد بودیم، در عین حالیکه خیلی از بزرگان دینی ما و اساتید اخلاق ما به دلایل بیهوده دچار غلو و بزرگنمایی بعضی از مشکلات این دولت شدند و خود باعث شدند که در تضعیف اندیشه های ناب امام و انقلاب سهیم باشند و ناخواسته در پازل دشمن بازی کنند که دشمن از زدن و نابودی دکتر احمدی نژاد هدفی نداشت جز این که کم کم از این طریق شروع کند و به هدف همیشگی اش که نابودی شخص رهبری و اندیشه های امام و انقلاب اسلامی است ،نائل شود؛ اما امروز و با حوادث اخیر آیا زمان آن نرسیده که در راستای معارف ناب و نابود نشدن اسلام ناب دست به موضعگیریهای صریح بزنید تا در برابر بعضی از رفتارهای غلط سیاسی که بوی بازی قدرت می دهد و از جنس سیاست اسلامی نیست موضع گیری شود تا اندیشه های ناب اسلامی نابود نشود، چرا که ما از اهل بیت این را هم شنیدهایم که فرمودند «انظر الى ما قال و لا تنظر الى من قال» چرا که شناسایى شخصیّتها که داعیه هدایت و نجات انسانها از ستمها و بتها دارند مقدم بر توجّه کردن به سخنان یا شعارهاست زیرا حق و باطل همواره از نظر سخن یکسانند به خصوص در جامعه امروزى بشرى که داعیههاى حمایت از حقوق انسانها و بسط عدالت از حلقوم کسانى که شناخته و ناشناخته هستند بگوش بشر مىرسد؛ لذابر همین اساس جوان حزب اللهی از معارفی که شما عرضه می دارید دوری می کند و این وقتی شدت میگیرد که شما مواضع صریح خود را در سایت به صورت عمومی اطلاعرسانی نمیکنید و حتی بدتر، بعضی از شاگردان شما مواضع بسیار عجیب و غریبی میگیرند که به نام شما، تمام میشود؛ لذا خواهشمندم با توجه به ایرادی که سال 86 رهبری به دولت خدمتگزار گرفتند و فرمودند: "واقعاً اطلاعرسانى را قوى کنید؛ رسانههاى مناسب را تغذیه کنید؛ "مواضع خود را به صورت شفاف در سایت مکتوب بفرمایید، مخصوصا با برداشتهای گزینشی و چاپ سرمقالات از بیانات شما در بعضی از روزنامهها و نیز در سال جدید که به نحوی رهبری چراغ سبز نشان دادند به نقد منصفانه دولت که برای انتخابات آتی به آن نیاز شدیدی داریم تا گزینه مناسب برای ریاست جمهوری را با دقت بیشتری دقت کنیم با توجه به بیان رهبری در پیام نوروزی که فرمودند: " این را همه بدانند که آنچه ما برای رئیسجمهور آینده نیاز داریم، عبارت است از امتیازاتی که امروز وجود دارد، منهای ضعفهائی که وجود دارد. این را همه توجه کنند؛ رئیسجمهورِ هر دورهای باید امتیازات کسبی و ممکنالحصول رئیسجمهور قبلی را داشته باشد، ضعفهای او را نداشته باشد. هر کسی بالاخره نقاط قوّتی دارد و نقاط ضعفی دارد. رؤسای جمهور ــ چه رئیسجمهور امروز، چه رئیسجمهور فردا ــ نقاط قوّتی دارند و نقاط ضعفی هم دارند. همهی ما همین جوریم؛ نقاط قوّتی داریم، نقاط ضعفی داریم». که به نحوی جواب امثال آقای هاشمی را هم دادند. از آن جا که آقای دکتر احمدینژاد به خصوص در وقایع اخیر به هیچ وجهی از مواضع تهمت دوری نمی گزیند و امثال شما فقط مجبور شده اید کارهای ایشان را که خودشان توضیحی دربارهی آن نمیدهند و دائم به کارهایی که در موضع تهمت هست ادامه میدهند و همهی دوستان را ناراحت کردهاند، توجیه کنید شدیداً خواهشمندم در چند مورد زیر موضع خود را به صورت شفاف و علنی بیان فرمایید.
1- صحبت آقای احمدی نژاد در مورد رجعت قطعی آقای چاوز:
2- استفاده آقای احمدی نژاد از امکانات دولتی برای انتخابات آتی (در سال 88 هم شاهد این ماجرا بودیم و گزارشات زیادی از این ماجرا به گوش می رسید و نیز به عینه در اصفهان شاهد بودیم که روز پس از مناظره با آقای موسوی، سفر انتخاباتی ایشان همانند سفرهای استانیشان و با همان امکانات برگزار شد)
3- حضور سرزده در جشن اخیر (جشن بزرگ هنرمندان) با حضور بازیگران و خواننده ها توسط آقای مشایی بدون هیچ دلیل و مناسبت خاصی و مخصوصا در زمانی که به کمک رسانه ملی هم به هر نحوی بازیگرانی که هیچ وجه، جلوه توحیدی ندارند دائم به عنوان الگو و ایده آل برای جوانان ما به نمایش گذاشته می شود و کارهای گذشته ایشان که از همین سنخ بود که به جای حذف این چنین الگوها و جایگزینی الگوهای مناسب، سیاست فرهنگی غلطی در توسعه و ترویج این مدل وجود دارد
4- بیان مباحث اسلامی ذیل مباحث ایران و اصل را بر ایران دادن و زرتشت و اسلام و... را همه در یک سطح قرار دادن و بیانی بسیار نژادپرستانه و بیانی بسیار فراتر از حرف های حقی در مورد فرهنگ ایران مانند: خدمات متقابل اسلام و ایران و...
5- توصیفات غلو آمیز از آقای مشایی توسط رئیس جمهور به خصوص به وسیله الفاضی که در گفتمان دینی ایشان برای پیامبران و ائمه ع و امام زمان عج به کار می برند و در حالی که رهبری و امام که در جایگاه ولایت جامعه هستند هم با بسیار کوچکتر از این تعابیر و این چنین مقایسه هایی مقابله کرده اند و مولای ما امیرالمومنین ع و دیگر ائمه ع ما را از چنین توصیف هایی برحذر داشته اند
6- اشارات وقت و بی وقت ایشان به شعار انتخاباتیشان و اختصاص بیشتر وقتشان به این و نپرداختن به گفتمان و وظیفهی اصلیشان
7- با جزمیت تعیین تکلیف کردن و حتی تهدید بزرگان(ولی و شورای نگهبان) بر سر موضوع انتخابات صحبت کردن و حتی به لحنی شبیه آقای هاشمی در سال 88 از هم اکنون بانگ تقلب در انتخابات سر دادن و صحبت درباره رای رهبری و خط و نشان ایشان نسبت به تقلب در پیام نوروزیشان
8- زمینه سازی های مستمر و پی در پی اخیر برای به نمایش گذاشتن اسلام منهای روحانیت و اعتقاد به امام زمان عج بدون اعتقاد به ولایت فقیه (به سخنانشان در جشن نوروز و نماز جماعت خواندن آخر این جشن پشت سر آقای مشایی دقت کنید)
جواب:
بسمه تعالیسلام علیکم: آنچه بنده به عنوان یک وظیفه برای خود احساس میکنم تبیین سخنان رهبر معظم انقلاب«حفظهالله» است و صدای «این العمّار» ایشان پشت بنده را لرزاند، زیرا از این کلام اینطور فهمیدم که رهبریِ عزیز انتظار دارند بهجای طرفداری از ایشان به عنوان یک سرباز جان بر کف، مثل مالک اشتر، همچون عمار به تبیین اهداف مهم رهبری در نظامسازی بپردازیم. ایشان در صحبتی که با نخبگان جهان اسلام داشتند فرمودند: «یکی دیگر از هدفها، نظامسازی است، اگر در این کشورهایی که انقلاب کردند، نظامسازی نشود، خطر آنها را تهدید میکند». اگر بفهمیم هدف بزرگ رهبر عزیز نظامسازی است و برای این کار باید بستری فراهم شود که همهی استعدادها در راستای تحقق چنین هدفی بهکار گرفته شود، متوجه میشویم چرا همهی تأکید ایشان آن است که «اتفاق» و «هَمافزایی» بین نیروهای معتقد به انقلاب شکل بگیرد. امروز وظیفهی عمارهای رهبر عزیز آن است که هرچه میتوانند زمینه را جهت این امر مهم فراهم نمایند و نگذارند یک گروه طوری میدان پیدا کنند که به نام اسلام و رهبری یک گروه دیگر را که معتقد به نظام و انقلاب رهبری است حذف نمایند، تأکید بنده بر شناسایی ضعفهای اصولگراییِ حزبی بر این اساس است وگرنه همان اصولگرایان حزبی نیز نباید از طریق جریان مقابلشان از صحنهی حضور در انقلاب بیرون روند. عماربودن به تعبیر مقام معظم رهبری«حفظهالله» آن است که بتوانیم هدف بزرگ رهبر معظم انقلاب را تبیین کنیم، همانطور که عمار به عنوان روشنگری عظیمالقدر در مورد مولایش چنین میکرد. رهبری در مورد عمار میفرمایند: «یکجا میدید اختلاف پیدا شده، یک عدهای دچار تردید شدند، بگومگو توی آنها هست، خودش را به سرعت آنجا میرساند و برایشان حرف میزد، صحبت میکرد، این گرهها را باز میکرد»(بیانات رهبری در تاریخ 18/5/1388) باید بتوانیم جایگاه و اشاراتِ سخنان و رهنمودهای رهبر عزیز را با دقت کامل بشناسیم و نگذاریم با پیشفرضهای جریانهای سیاسی مقصد اصلی آن سخنان در حجاب رود. شما به همین سخن مقام معظم رهبری که در سؤالتان متذکر شدید کمی دقت بفرمایید که چگونه ایشان مواظباند بهانه دست جریاناتی ندهند که میخواهد امتیازات آقای احمدینژاد را نادیده انگارند. میفرماید: «آنچه ما برای رئیس جمهور آینده نیاز داریم عبارت است از امتیازاتی که امروز وجود دارد، منهای ضعفهایی که وجود دارد» ملاحظه کنید میفرمایند: امتیازاتی که امروز وجود دارد، یعنی نظرها را به امتیازات دولت فعلی معطوف میدارند ولی در مورد ضعفها برای آنکه کسی تصور نکند رئیس جمهور فعلی ضعفهای خاصی دارد که بقیه نداشتهاند بلافاصله بعد از آنکه میفرمایند: رئیس جمهورِ هر دورهای باید امتیازات کسبی و ممکنالحصول رئیس جمهور قبلی را داشته باشد، ضعفهای او را نداشته باشد» تأکید میکنند «هرکسی بالاخره نقاط قوتی دارد و نقاط ضعفی دارد...همهی ما همینجوریم». آیا وظیفهی عمارهای امروز این نیست که با دقتدادن به سخنان رهبری عزیز«حفظهالله» مواظب باشند جریانهای مخالفِ رئیس جمهور این جملات را مصادره به مطلوب نکنند؟ آیا این به معنای دفاع از آقای احمدینژاد است و یا دفاع از رهبری عزیزی که با یقینِ کامل معتقدیم نسبت به جریات کشور «بصیرت» و «اشراف» کامل دارند؟ حال با توجه به اینکه رهبر عزیز این سخنان را در روز اول فروردین فرمودهاند و با توجه به اینکه مطالب هشتگانهای که شما در آخر سؤالتان مطرح فرمودهاید مربوط به قبل از سخنان رهبری است، بنده چگونه باید قضاوت کنم و موضعگیری شفاف بنده چگونه باید باشد؟ بنده معتقدم مقام معظم رهبری در آخر سخنان خود در روز اول فرودین خیلی ظریف و با همان روش حکیمانهی خود انتقادهایی نیز به به روش آقای احمدینژاد داشتند، آنجایی که فرمودند: «باید رو به پیشرفت باشیم، رو به تعالی و تکامل باشیم، تدریجاً بهترینهای خودمان را بفرستیم؛ هر کسی میآید، پایبند به انقلاب، پایبند به ارزشها، پایبند به منافع ملی، پایبند به نظام اسلامی، پایبند به عقل جمعی، پایبند به تدبیر باشد. اینجوری باید این کشور را اداره کرد». به نظر میرسد در تعبیر «پایبندی به عقل جمعی» تذکر و انتقادی است به آقای احمدینژاد، وگرنه بقیهی اوصاف مذکور را میتوان در سخنان رهبری نسبت به شخص آقای احمدینژاد و دولت ایشان پیدا کرد.
در مورد قسمت اول سؤالاتتان که در مورد نظر آقای احمدینژاد و در رابطه با رجعت آقای چاوز بود بنده در جواب سؤال شمارهی 3955 * عرایض شفافی داشتم، ولی آیا میتوان در موارد دیگری که فرمودهاید به راحتی قضاوت کرد و به همان شکل که جنابعالی برداشت کردهاید، برداشت نمود؟ یا ممکن است بعضی از جملات آقای احمدینژاد با پیشفرضهای جریانهای سیاسی از معنای خود خارج شده باشد؟ آری ممکن است که بعضی از حرکات و تصمیمگیریهای ایشان به سلیقهی بنده و با برداشتی که بنده از اسلام داشته منطبق نباشد –که حقیقتاً همین طور است –ولی آیا میتوان بهراحتی گفت آن سخنان مثلاً اصالتدادن به زرتشت یا به نمایشگذاشتن اسلام منهای روحانیت و اعتقاد به امام زمان«عجلاللّهتعالیفرجه» منهای اعتقاد به ولایت فقیه است؟
در آخر باز تأکید میکنم ملاحظه کنید چرا امیرالمؤمنین«علیهالسلام» از بین یاران صادق و جان بر کفی که داشتند از جمله مالک اشتر، از سه نفری یاد میکنند که بیشتر متوجه محکمات اندیشهی علی«علیهالسلام»اند و سعی میکنند اندیشههای اساسی مولیالموحدین«علیهالسلام» را تبیین کنند. حضرت در خطبهی 182 که در آخر عمر شریفشان ایرا کردهاند میفرمایند: «أَیْنَ إِخْوَانِیَ الَّذِینَ رَکِبُوا الطَّرِیقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ أَیْنَ عَمَّارٌ وَ أَیْنَ ابْنُ التَّیِّهَانِ وَ أَیْنَ ذُو الشَّهَادَتَیْن». کجاست عمار؟ کجاست ابن تیهان؟ وکجاست ذوالشهادتین؟ و کجایند مانند آنان، از برادرانشان، که باهم برکُشتهشدن پیمان بستند و سرهاى آنان بعد از شهادت به سوى معصیتکاران فرستاده شد -آن گاه دست به محاسن شریف زد و مدتى بس طولانى گریستند- پس از آن فرمود: آه! بر برادرانم, همان ها که قرآن را تلاوت مى کردند و به کار مى بستند، در واجبات دقت مىکردند و آن را بهپا مىداشتند. سنتها را زنده مىکردند و بدعتها را از بین مىبردند. دعوت به جهاد را مى پذیرفتند و به رهبر خود اطمینان داشتند و صمیمانه از او پیروى مى کردند. از خود میپرسیم: خصوصیات آن ها چه بود که دومین شخص عالم امکان، دورى آنان را برنمى تابد و در فقدانشان خود را این چنین تنها مى یابد. عمار که بود؟ ابن تیهان و ذوالشهادتین کیستند؟ رهبر عزیز در مورد عمار این طور می فرمایند:« عظمت امثال عمار یاسر، به همین است. عظمت آن اصحاب خاص امیرالمؤمنین(علیهالصّلاةوالسّلام) در همین است که در هیچ شرایطى دچار اشتباه نشدند و جبهه را گم نکردند. من در موارد متعدد در جنگ صفین، این عظمت را دیدهام؛ البته مخصوص جنگ صفین هم نیست. در بسیارى از آنجاهایى که براى جمعى از مؤمنین، نکتهیى مورد اشتباه قرار مىگرفت، آن کسى که مىآمد و با بصیرت نافذ و با بیان روشنگر خود، شبهه را از ذهن آنها برطرف مىکرد، عمار یاسر بود. انسان در قضایاى متعددِ امیرالمؤمنین - از جمله در صفین- نشان وجود این مردِ روشنگرِ عظیمالقدر را مىبیند»(۱۳۶۹/۰۲/۰۶) ابوهیثم بن تیهان از اولین کسانى است که قبل از هجرت پیامبر صلى الله علیه وآله، در مکه به نداى توحیدى آن حضرت لبیک گفت و با آن حضرت پیمان وفادارى بست. او از همان روز در بیشتر صحنههاى نظامى، سیاسى، اجتماعى و مذهبى صدر اسلام حضور یافت و از حداکثر توان خویش، در راه اعتلاى کلمه توحید بهره گرفت، همواره در بحرانى ترین شرایط و حساسترین موقعیتها ثابت قدم و پایدار باقى ماند و پیوسته در خط مستقیم اهل بیت(علیهم السلام) استقامت ورزید و در رفتارش تا آخرین لحظه حیات, هیچ گونه انحرافى پدید نیامد. در یک کلام، او از بارزترین نمونههاى (فَاسْتَقِم کَما اُمِرت) بود. در محضر پیامبر بزرگوار اسلام صلى الله علیه وآله و در کنار حضرت على«علیهالسلام» منشإ خدمات شایان توجهى در نشر و گسترش فرهنگ نورانى پیامبر صلى الله علیه وآله و اهل بیت اطهر(علیهم السلام) گردید، تا آن جا که پیشواى هشتم، حضرت رضا«علیهالسلام» او را الگوى شیعیان معرفى کردند و دوستى وى و یارانش را جزء احکام دین و از واجبات دانست. «ذوالشهادتین» نیز در جنگ صفین در رکاب امیرمؤمنان علیه السلام حاضر بود و در این جنگ به شهادت رسید. رسول خدا صلى الله علیه وآله، شهادت و گواهی او را به منزلهی شهادت دو نفر قرار دادند. در جنگ صفین هنگامى که عمار به شهادت رسید، شمشیرش را از غلاف بیرون کرد، آن قدر جنگید تا به شهادت رسید». فرموده بودید «بعضی از شاگردان بنده مواضع عجیب و غریبی به نام بنده میگیرند که به نام من تمام میشود» چقدر خوب بود نمونهای از آن سخنان را مطرح میکردید تا معلوم شود آیا آن سخنان به افکار بنده نزدیک است یا نزدیک نیست. اگر نزدیک نیست چگونه شاگرد بنده حساب میشوند و اگر نزدیک است که باید از نوع همین عرایضی باشد که عرض کردم، یعنی دغدغهی عماربودن برای رهبری عزیز جهت نظامسازی و اتحاد همهی نیروهای معتقد به نظام و انقلاب و رهبری. موفق باشید
*س: بسمه تعالی با سلام خواستم نظرتون را در مورد پیام تسلیت دکتر احمدی نژاد و درستی واکنش ها به این پیام بدانم. قسمتی از متن پیا: هوگو چاوز زنده است تا عدالت و عشق و آزادی زنده است. او زنده است تا ایمان و پاکی و انسانیت زنده است. او زنده است تا ملت ها زنده اند و برای استقرار استقلال و مهربانی و عدالت تلاش می کنند
. تردید ندارم که او بازخواهد گشت و به همراه همه صالحان و حضرت مسیح (ع) و تنها باقیمانده از نسل پاکان، انسان کامل، خواهد آمد و جامعه بشری را در استقرار صلح و عدالت کامل و مهربانی و کمال یاری خواهد کرد
. آیا میتوان با قطغیت از رجعت افراد سخن گفت؟ آیا این درست است که هر کسی به خود اجازه دهد در محدوده ی اعتقادات دینی با چنین قطعیتی از رجعت خبر دهد؟ ج: باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که بزرگان دین فرمودند در روایت داریم در زمان رجعت، مؤمنین محض و کفار محض رجعت میکنند (هی خاصه) و امروز تنها کسانی جزء مؤمنین محض هستند که به دین حضرت محمد«صلواةاللهعلیهوآله» متدین باشند حتی حضرت عیسی«علیهالسلام» که زنده میباشند، امروز به دین حضرت محمد«صلواةاللهعلیهوآله» ایمان دارند به همین جهت باید از آقای احمدینژاد از مبنای سخنشان سؤال شود آیا آقای احمدینژاد خبر دارند که آقای چاوز با توجه به سفری که به مشهد رفته و با آن تعبیرهای خوبی که نسبت به نزدیکی حضرت مهدی«عجلاللهتعالیفرجه» و حضرت عیسی«علیهالسلام» داشت، مسلمان شده و به جهت شرایطی که در آن بهسر میبرده تقیه کرده است؟ اینها سؤالاتی است که آقای احمدینژاد باید جواب دهند. موفق باشید